450) سوره مزّمّل (73) آیه 5 إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً
بسم الله الرحمن الرحیم
450) سوره مزّمّل (73) آیه 5
إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً
23 رمضان 1438
ترجمه
در حقیقت ما بزودی بر تو گفتاری سنگین القا میکنیم؛
حدیث
1) از امیرالمومنین ع در بحث از نزول سوره مائده، روایت شده است:
این سوره بر پیامبر ص نازل شد در حالی که بر استری سفید سوار بود؛ و وحی چنان بر او سنگین آمد که استر ایستاد و شکمش پایین آمد تا حدی که دیدم نزدیک است نافش به زمین برسد؛ و رسول الله از حال رفت به طوری که دستش را روی پیشانی شیبه بن وهب جمحی گذاشت؛ سپس این حالت از ایشان مرتفع گردید و سوره مائده را بر ما قرائت فرمود و ...
تفسیر العیاشی، ج1، ص288
عن عیسى بن عبد الله عن أبیه عن جده عن علی ع قال ...
لقد نزلت [سورة المائدة] علیه و هو على بغلة الشهباء و ثقل علیه الوحی حتى وقفت و تدلى بطنها حتى رأیت سرتها تکاد تمس الأرض و أغمی على رسول الله ص حتى وضع یده على ذؤابة شیبة بن وهب الجمحی، ثم رفع ذلک عن رسول الله ص فقرأ علینا سورة المائدة ...[1]
2) رسول خدا ص در حجهالوداع در مسجد خیف خطبهای خواندند. در فرازی از این خطبه فرمودند:
من جلوتر از شما [از دنیا] میروم و شما در حوض [کوثر] بر من وارد خواهید شد؛ ... بدانید که من در میان شما دو امر ثقیل [گرانسنگ] را جانشین ساختم: ثِقل اکبر قرآن است و ثِقل اصغر، عترت و اهل بیتم است. این دو ریسمان الهی است که بین شما و خداوند عز و جل کشیده شده است؛ مادامی که به آن تمسک ورزید هرگز گمراه نخواهید شد؛ یک سر آن به دست خداست و سر دیگرش به دست شماست؛ همانا خداوند لطیف خبیر به من خبر داده است که آن دو هرگز جدایی نپذیرند تا اینکه در آن حوض بر من وارد شوند؛ مانند این دو انگشتم (و دو انگشت سبابهشان را کنار هم قرار دادند) و نمیگویم مثل این دو انگشت (و دو انگشت سبابه و وسطی را کنار هم قرار دادند) که یکی بر دیگری برتری جوید.
الغیبة للنعمانی، ص43
قال ص فی خطبته المشهورة التی خطبها فی مسجد الخیف فی حجة الوداع:
إِنِّی فَرَطُکُمْ وَ إِنَّکُمْ وَارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ حَوْضاً عَرْضُهُ مَا بَیْنَ بُصْرَى إِلَى صَنْعَاءَ فِیهِ قِدْحَانٌ [أَقْدَاحٌ] عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ أَلَا وَ إِنِّی مُخْلِفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ الْقُرْآنُ وَ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی هُمَا حَبْلُ اللَّهِ مَمْدُودٌ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا سَبَبٌ مِنْهُ بِیَدِ اللَّهِ وَ سَبَبٌ بِأَیْدِیکُمْ إِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ نَبَّأَنِی أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَإِصْبَعَیَّ هَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ سَبَّابَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ سَبَّابَتِهِ وَ الْوُسْطَى فَتَفْضُلَ هَذِهِ عَلَى هَذِهِ.
أَخْبَرَنَا بِذَلِکَ عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یُونُسَ الْمَوْصِلِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ ذَکَرَ الْخُطْبَةَ بِطُولِهَا وَ فِیهَا هَذَا الْکَلَامُ.
وَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِمِثْلِهِ.
وَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ع بِمِثْلِهِ.[2]
3) شخصی خدمت امیرالمومنین ع میرسد و میگوید در کتاب خداوند شک کردهام و آیاتی را بیان میکند که از نظر خودش با هم ناسازگار است و حضرت پاسخ ایشان را یکی یکی میدهد که فرازهای متعددی از آن قبلا گذشت.[3]
حضرت در میانه بحث، تذکر مهمی میدهند:
پس مبادا که قرآن را بر اساس رای و نظر خودت تفسیر کنی مگر اینکه آن را از عالمان [راستین] عمیقا فهمیده باشی؛ چرا که گاه متن قرآن شبیه کلام بشر است، در حالی که این کلام خداست و تاویل آن شبیه کلام بشر نیست؛ همان گونه که هیچیک از مخلوقاتش شبیه او نیست، همین طور فعل خداوند تبارک و تعالی نیز شبیه هیچ فعلی از افعال بشری نیست؛ و کلام او هم شبیه کلام بشر نیست؛ کلام خداوند تبارک و تعالی وصف اوست ولی کلام بشر افعالش است؛ پس کلام خدا را به کلام بشر تشبیه نکن که به هلاکت و گمراهی میافتی ...
التوحید (للصدوق)، ص264
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ بَکْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ مَطَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْأَحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَیْسَابُورَ قَالَ وَجَدْتُ فِی کِتَابِ أَبِی بِخَطِّهِ حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ أَبِی مَعْمَرٍ السَّعْدَانِیِّ أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی قَدْ شَکَکْتُ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ قَالَ لَهُ ع...
فَإِیَّاکَ أَنْ تُفَسِّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِکَ حَتَّى تَفْقَهَهُ عَنِ الْعُلَمَاءِ فَإِنَّهُ رُبَّ تَنْزِیلٍ یُشْبِهُ کَلَامَ الْبَشَرِ وَ هُوَ کَلَامُ اللَّهِ وَ تَأْوِیلُهُ لَا یُشْبِهُ کَلَامَ الْبَشَرِ کَمَا لَیْسَ شَیْءٌ مِنْ خَلْقِهِ یُشْبِهُهُ کَذَلِکَ لَا یُشْبِهُ فِعْلُهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى شَیْئاً مِنْ أَفْعَالِ الْبَشَرِ وَ لَا یُشْبِهُ شَیْءٌ مِنْ کَلَامِهِ کَلَامَ الْبِشْرِ فَکَلَامُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى صِفَتُهُ وَ کَلَامُ الْبَشَرِ أَفْعَالُهُمْ فَلَا تُشَبِّهْ کَلَامَ اللَّهِ بِکَلَامِ الْبَشَرِ فَتَهْلِکَ وَ تَضِل؛ ...
4) جابر بن یزید جعفی میگوید: از امام باقر ع یک مطلب تفسیری را سوال کردم و جوابی به من دادند. دوباره سوال کردم، جواب دیگری دادند.
گفتم: فدایت شوم! در این مساله قبلا جوابی غیر از این جواب فرمودید.
فرمودند: جابر! همانا قرآن بطن [= درون، باطن] ای دارد و بطنش هم بطنی دارد؛ و ظَهر [= رو، ظاهر] ای دارد و ظَهرش هم ظَهری دارد. جابر چیزی به اندازه تفسیر قرآن، دورتر [=دیریابتر] برای عقلهای مردان نیست. همانا آیهای هست که اولش درباره چیزی است و آخرش درباره چیزی دیگر؛ و این یک کلام متصل است که به وجوه متعددی بازمیگردد.
المحاسن، ج2، ص300
أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ شُرَیْسٍ الْوَابِشِیِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ شَیْءٍ مِنَ التَّفْسِیرِ فَأَجَابَنِی ثُمَّ سَأَلْتُهُ عَنْهُ ثَانِیَةً فَأَجَابَنِی بِجَوَابٍ آخَرَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کُنْتَ أَجَبْتَنِی فِی هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِجَوَابٍ غَیْرِ هَذَا قَبْلَ الْیَوْمِ فَقَالَ یَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْناً وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ یَا جَابِرُ لَیْسَ شَیْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ إِنَّ الْآیَةَ یَکُونُ أَوَّلُهَا فِی شَیْءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَیْءٍ وَ هُوَ کَلَامٌ مُتَّصِلٌ مُنْصَرِفٌ عَلَى وُجُوه.
تدبر
1) «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
مقصود از «قول ثقیل» چیست؟ و از چه جهت ثقیل است؟
کلمه ثقل و سنگینی به طور عادی برای اجسام به کار میرود؛ وقتی برای معانی و گفتار به کار رود کاربردی استعاری است، ویا از این جهت است که تحمل آن معانی برای نفس سنگین است که هرکسی توان فهم و درک آن را ندارد؛ یا از جهت وزانت خود آن معانی است؛
و قرآن کریم به هر دو معنا ثقیل است:
هم کلام الهی است که از ساحت کبریایی نازل شده و مشتمل بر ظاهر و باطن و تاویل و ... است و جز نفسی که از هر امری ماسوی الله پاک و خالص شده باشد، کسی نمیتواند آن را دریافت کند، و این امر بر نفس طاهر پیامبر اکرم ص هم سنگین بوده است، چنانکه روایات در هنگام نزول وحی بر این معنا دلالت دارد (حدیث1)؛
و هم از این حیث که متضمن حقایق و تکالیف عظیمی است که تحقق آن حقایق و انجام آن تکالیف و مداومت بر آن دشوار است؛ و بر این معنای دوم، هم بسیاری از آیات دلالت دارد که اگر قرآن بر کوه نازل میشد، آن را خاشع و تکهتکه میکرد (حشر/21)[4] و یا اینکه این قرآنی است که با آن میتوان کوهها را جابجا کرد یا زمین را شکافت یا مرده زنده کرد (رعد/31)[5] و هم انواع سختیها و مشکلاتی که پیامبر ص و مسلمانان در راه اسلام و برای اجرای قرآن متحمل شدند. (المیزان، ج20، ص62)
مرحوم طبرسی دیدگاههای متعددی درباره منظور از «ثقیل» بودن قرآن مطرح کرده (مجمع البیان، ج10، ص570) که علامه طباطبایی در کلام فوق، اغلب آنها را با هم جمع نموده است.
2) «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
قرآن هم بر پیامبر سنگین است و هم بر امت؛ بر پیامبر ص از این جهت که تبلیغ آن، مستلزم تحمل سختیها و اذیتهاست و وی در این راه باید ملازم نماز شب باشد و از خود راحتی خود چشم بپوشد؛ بر امت از جهت امر و نهیها و تکالیفی که بر دوش آنها میگذارد. (قتاده، مقاتل، حسن، به نقل مجمع البیان، ج10، ص570)
3) «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
این سنگین بودن قرآن، سنگین بودنی مبارک است؛ چون قرآن کریم همان طور که در دنیا سنگین است، در آخرت هم باعث سنگینی ترازوی عمل میشود. (ابنزید، به نقل مجمع البیان، ج10، ص570)
4) «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
قرآن کریم سنگین است، یعنی وزین است در نقطه مقابل سبکی و خفّت، چون کلام خداوند- جلت عظمته - است. (فراء) به نقل مجمع البیان، ج10، ص570) یعنی کلامی عظیمالشان و متین است؛ و وقتی در جایگاهش قرار میگیرد کاملا وزن دارد. (مجمع البیان، ج10، ص570)
5) «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
کلام خداوند چون کلام خداست، نه کلام بشر، بیاندازه بر بشر ثقیل است (حدیث3) و جز دلی که توفیقات الهی شامل حالش شود و با مؤید به توحید باشد نمیتواند آن را بر دوش کشد. (مجمع البیان، ج10، ص570)
و این سنگینی حتی در هنگام نزولش هم اثر می گذارد چنانکه در روایات متعددی داریم که وقتی قرآن نازل میشد، حال پیامبر متغیر میشد و عرق میریخت و ... (حدیث1)
6) «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
سنگین بودن قرآن کریم چهبسا کنایه است از اینکه همواره در بستر دهر باقی است، چرا که امری که سنگین است یعنی نمیتوان آن را جابجا و زایل نمود. (نقل شده در المیزان، ج20، ص63)
موید این برداشت، احادیثی است که تاکید دارد قرآن کلامی است که تغییرات زمان توان تغییر و زوال آن را ندارد. (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص87[6] و ص130[7])
7) «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
ممکن است منظور از این کلام ثقیل، علاوه بر قرآن، دعوت به مساله امامت و ولایت اهل بیت ع باشد که در کلام نبوی با همدیگر «ثقلین» نامیده شدهاند. (حدیث2)
8) «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
چون قرآن باطن و بلکه باطنهای تودرتو دارد (حدیث4) فهم و درکش برای انسان ثقیل و سنگین است.
پس،
در عین حال که باید در قرآن تدبر کنیم،
اما
هنگام نسبت دادن قطعی مطلبی به کلام خداوند بسیار باید احتیاط عمل کنیم، تا مبادا تفسیر به رای شود.
9) « قُمِ اللَّیْلَ ... إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
این آیه در مقام بیان علت دستور «قیام به شبزندهداری» است؛ یعنی ای پیامبر! اگر به تو دستور دادیم نیمی از شب، یا اندکی کمتر یا بیشتر آن را به عبادت مشغول شو، چون قرار است گفتار سنگینی بر تو نازل کنیم که برای تحمل و ادای آن باید آمادگی روحی لازم را کسب کنی. (المیزان، ج20، ص62)
در نتیجه،
انسان باید کار سنگین را پیشبینی و خود را برایش آماده کند (تفسیر نور، ج10، ص266)
نکته تخصصی تربیتی
این آیه جزء اولین آیات نازل شده بر پیامبر ص است؛ یعنی پیامبر ص هم، با آن همه پاکی و خلوص معنوی، اگر میخواهد پیام خدا را به دل مردم برساند، باید حدود نیمی از شب را به تهجد مشغول باشد. اگر خداوند پیامبر ص را اسوه ما معرفی فرموده، پس کسی که میخواهد یک مسئولیت فرهنگی و معنوی برعهده گیرد، باید به لحاظ معنوی خود را تقویت کند.
سخنی صمیمانه با دغدغهمندان فرهنگ جامعه
متاسفانه گاه مشاهده میشود که دلسوزان فرهنگ جامعه، از اهمیت و ضرورت پرداختن معنوی به خود غافلاند و اهمیت رفتن در میان نوجوانان و جوانان و گرم گرفتن با آنان و ... به منظور اثرگذاری بر آنان چنان فکر و ذکرشان را به خود مشغول داشته که تمام وقت آنها را گرفته، فکر میکنند همین مقدار که دغدغه اصلاح دیگران را دارند کافی است و عبادت شبانه را صرفا به عنوان یک کار حاشیهای که اگر انجام نشد چنان اولویتی ندارد، قلمداد میکنند. در حالی که نمیتوان ادعای انجام کار فرهنگی داشت، اما اهل نماز شب و تهجد و راز و نیاز شبانه و در خلوت نبود؛ و وقتی که انسان برای عبادت شبانه صرف میکند، باید جزء زمانبندی و برنامه اصلی کار فرهنگی او باشد، نه امری حاشیهای، که اگر نشد، نشد.
اگر دست خودمان از معنویت تهی شد، چگونه میخواهیم به دیگران معنویت برسانیم؟!
به قول امیرالمومنین ع: کَیْفَ یُصْلِحُ غَیْرَهُ مَنْ لَا یُصْلِحُ نَفْسَهُ: چگونه دیگری را اصلاح میکند کسی که خودش را اصلاح نکرده است؟ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص235)
ذات نایافته از هستی بخش
چون تواند که بود هستی بخش
https://ganjoor.net/jami/7ourang/7-4/sh19/
10) «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً؛ إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
مگر قول ثقیل همان قرآن نیست؟ پس چرا در آیه قبل فرمود قرآن را به ترتیل تلاوت کن؛ و اکنون میفرماید بزودی بر تو قول ثقیلی القا میکنیم؟
الف. تلاوت هر بخشی از قرآن، مقدمهای برای بخشهای دیگر میشود (تفسیر نور، ج10، ص266)
ب. قرآن حقیقتی عظیم و گسترده است که تدریجا بر قلب پیامبر ص نازل شد؛ و این آیه جزء اولین آیات است که دارد به او خبر میدهد که:
تو که با اولین نزول قرآن، «مزمل» (خود را در پارچه پیچیده) شدی، آمادگی خود را خیلی بیشتر کن که مطلب خیلی سنگینتر از آن چیزی است که تاکنون دیدی.
ج. شاید این آیه آمادهسازی پیامبر ص باشد برای نزول دفعی قرآن کریم. (میدانیم که قرآن کریم علاوه بر نزول تدریجیاش، نزولی دفعی در شب قدر هم داشته است. جلسه97، تدبر1)
د. ...
11) برای تاملی بیشتر
آیا تا به حال بین قرآن و قیامت مقایسه کردهاید؟
- قرآن گفتار ثقیلی است «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً» (مزمل/5)؛ وقتی هم در مورد لنگر انداختن قیامت هم میپرسند پاسخ داده میشود امری است که بر آسمانها و زمین ثقیل است: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتیکُمْ إِلاَّ بَغْتَة» (اعراف/187)
- قرآن اگر بر کوهها نازل شود آنها را خاشع و متلاشی میسازد « لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّه» (حشر/21)؛ در قیامت هم کوهها بمانند پشم حلاجی شده میگردند. «وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش» (قارعه/5)
- قرآن میتواند کوهها را به حرکت درآورد، زمین را بشکافد و مردهها را زنده کند «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى» (رعد/31) در قیامت هم کوهها به راه میافتند «وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبالَ» (کهف/47) «وَ تَسیرُ الْجِبالُ سَیْرا» (طور/10) زمین شکاف برمیدارد «یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسیرٌ» (ق/44) و مردگان زنده میشوند و سخن میگویند «یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» (هود/105)
- قرآن در شب قدر نازل شد (لیلة القدر)؛ قیامت همواره به عنوان «روز» مطرح شده (یومالقیامة)؛ گویی شب قدر نقطه مقابل و همتای روز قیامت است (جلسه98، تدبر1)
- قرآن کتاب تدوین است که هیچ چیزی از آن فروگذار نشده: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبین» (انعام/59)؛ قیامت هم کتاب گذاشته میشود که هیچ چیزی در آن فروگذار نشده است «وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إِلاَّ أَحْصاها» (کهف/49)
- بسیاری از مردم قرآن را مهجور گذاشتند «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/30) همان طور که از آخرت هم غافلند «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ» (روم/7)
- قرآن بر اساس حکمت نازل شده «وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ» (نمل/6) و قیامت هم اگر نباشد نظام عالم حکیمانه نخواهد بود «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» (مومنون/115)
- پیامبر ص هم دو انگشت سبابهشان را در کنار هم قرار داد و فرمود: «إِنَّمَا بُعِثْتُ أَنَا وَ السَّاعَةُ کَهَاتَیْنِ» (الأمالی (للمفید)، ص188).
به علت زیاد شدن مطالب این را در کنال نگذاشتم:
12) «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»
قرآن کریم بر کفار ثقیل است، به خاطر این است که پرده از جهل و ضلالت و خیالبافیها و زشتی اعمالشان برمیدارد. (مجمع البیان، ج10، ص570)
[1] در این مضمون روایات متعددی وارد شده است؛ از جمله:
سأل الحرث بن هشام رسول الله ص فقال یا رسول الله کَیْفَ یَأْتِیکَ الْوَحْیُ فَقَالَ ص أَحْیَاناً یَأْتِینِی مِثْلَ صَلْصَلَةِ الْجَرَسِ وَ هُوَ أَشَدُّهُ عَلَیَّ فَیْفْصِمُ عَنِّی فَقَدْ وَعَیْتُ مَا قَالَ وَ أَحْیَاناً یَتَمَثَّلُ لِیَ الْمَلَکُ رَجُلًا [فَیُکَلِّمُنِی] فَأَعِی مَا یَقُولُ. (مجمع البیان، ج10، ص570؛ مناقب آل أبی طالب ع، ج1، ص43)
قالت عائشة أنه کان لیوحى إلى رسول الله ص و هو على راحلته فیضرب بجرانها قالت و لقد رأیته ینزل علیه فی الیوم الشدید البرد فیفصم عنه و إن جبینه لیرفض عرقا (مجمع البیان، ج10، ص570)
رُوِیَ- أَنَّهُ کَانَ یَنْزِلُ عَلَیْهِ الْوَحْیُ فِی الْیَوْمِ الشَّدِیدِ الْبَرْدِ فَیْفِصُم عَنْهُ وَ أَنَّ جَبِینَهُ لَیَنْفَصِدُ عَرَقاً (مناقب آل أبی طالب ع، ج1، ص43)
رُوِیَ أَنَّهُ کَانَ إِذَا نَزَلَ عَلَیْهِ کَرْبٌ لِذَلِکَ وَ یَرْبَدُّ وَجْهُهُ وَ نَکَسَ رَأْسَهُ وَ نَکَسَ أَصْحَابَهُ رُءُوسَهُمْ مِنْهُ وَ مِنْهُ یُقَالُ بَرْحَاءُ الْوَحْیِ (مناقب آل أبی طالب ع، ج1، ص43)
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ کَانَ النَّبِیُّ ع إِذَا نَزَلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ تَلَقَّاهُ بِلِسَانِهِ وَ شَفَتَیْهِ کَانَ یُعَالِجُ مِنْ ذَلِکَ شِدَّةً فَنَزَلَ لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ وَ کَانَ إِذَا نَزَلَ عَلَیْهِ الْوَحْیُ وَجَدَ مِنْهُ أَلَماً شَدِیداً وَ یَتَصَدَّعُ رَأْسُهُ وَ یَجِدُ ثِقْلًا قَوْلُهُ «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا» (مناقب آل أبی طالب ع، ج1، ص44)
فی بیان نزول سورة المنافقین... فَمَا سَارَ إِلَّا قَلِیلًا حَتَّى أَخَذَ رَسُولَ اللَّهِ ص مَا کَانَ یَأْخُذُهُ مِنَ الْبُرَحَاءِ عِنْدَ نُزُولِ الْوَحْیِ عَلَیْهِ- فَثَقُلَ حَتَّى کَادَتْ نَاقَتُهُ أَنْ تَبْرَکَ مِنْ ثِقْلِ الْوَحْیِ، فَسُرِّیَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ یَسْکُبُ الْعَرَقَ عَنْ جَبْهَتِه (تفسیر القمی، ج2، ص369)
[2] . این روایت قریب به متواتر است. دو نقل دیگرش را در اینجا میآوریم:
در بصائر الدرجات، ج1، ص414 هم این مضمون از جابر بن عبدالله انصاری چنین نقل شده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَادٍّ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ الثَّقَلَ الْأَکْبَرَ وَ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَبَدَّلُوا وَ إِنِّی سَأَلْتُ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ أَنْ لَا یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأُعْطِیتُ ذَلِکَ. قَالُوا وَ مَا الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ وَ مَا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ قَالَ الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ کِتَابُ اللَّهِ سَبَبٌ طَرَفُهُ بِیَدِ اللَّهِ وَ سَبَبٌ طَرَفُهُ بِأَیْدِیکُمْ وَ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ عِتْرَتِی وَ أَهْلُ بَیْتِی.
در الخصال، ج1، ص65-67 هم از خذیفه آورده و هم راوی از امام باقر ع سوال کرده و حضرت تایید فرموده
متن حدیث در http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-5/
قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ فَعَرَضْتُ هَذَا الْکَلَامَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ صَدَقَ أَبُو الطُّفَیْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْکَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع وَ عَرَفْنَاهُ
وَ حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ
وَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ
وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ أَسِیدٍ الْغِفَارِیِّ بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِیثِ سَوَاءً.
[3] . فرازهایی از این روایت در جلسه86، حدیث3 http://yekaye.ir/al-araf-007-008/ ؛ جلسه132، حدیث5 http://yekaye.ir/yunus-010-007/؛ جلسه193، حدیث2 http://yekaye.ir/fussilat-041-21/ ؛ و جلسه381، حدیث2 http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-23/ ؛ و جلسه 429، حدیث2 گذشت.
[4] . «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»
[5] . «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى»
[6] . حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ أَبِی ذَکْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ إِبْرَاهِیمَ بْنَ الْعَبَّاسِ یُحَدِّثُ عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع إِنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا یَزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ إِلَّا غَضَاضَةً فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
[7] . حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الرَّازِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ: ذَکَرَ الرِّضَا ع یَوْماً الْقُرْآنَ فَعَظَّمَ الْحُجَّةَ فِیهِ وَ الْآیَةَ وَ الْمُعْجِزَةَ فِی نَظْمِهِ قَالَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى وَ طَرِیقَتُهُ الْمُثْلَى الْمُؤَدِّی إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمُنْجِی مِنَ النَّارِ لَا یَخْلُقُ عَلَى الْأَزْمِنَةِ وَ لَا یَغِثُّ عَلَى الْأَلْسِنَةِ لِأَنَّهُ لَمْ یُجْعَلْ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ بَلْ جُعِلَ دَلِیلَ الْبُرْهَانِ وَ الْحُجَّةَ عَلَى کُلِّ إِنْسَانٍ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِید (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص130)